الاثنين، 9 مارس 2020

به وقت دادن و گادن سر پسرهایی

لبت تنت سخنت چهراه ات تماشایی

فدای کیر تو گردم که خوب میگایی

به زعم من تو میان تمام مردم شهر

به وقت دادن وگادن سر پسرهایی

به زیر شورت تو جانا بهشت گم شده ایست

بهشت پر ز حرارت کلفت و رویایی

فدای قد تو ای کیر چون مناره بلند
که وقت خوردن شیرین مثال خرمایی


کسی که مزه خوبت چشید و عادت کرد
میسرش نشود بعد از ان شکیبایی
همیشه سایه تو بر سر من و یاران
ز بسکه خوب و بزرگ و بلند بالایی

به حسن نیت اگر بر سرش سوار شوی
برابر است که صد حج پیاده پیمایی

دلی که خو به تو کردست و کون خود وا داد
هزار بار بگایش نمیرود جایی

فدای نازیت ای خایه های سفت و درشت
که در دهان به مثل الوی بخارایی

چنین که کون تو این گونه می نماید رخ
به غیر کیر ندارد دگر تمنایی
در بهشت برویم گشوده گردد باز
که در ببندی و  تنبان خویش بگشایی
كسي كه در دل او شفقت مسلمانیست
بسنده میکند از نابالغان به لاپایی
فغان که داغ بدل میروم از این دنیا
نه عشق کون بزرگی نه کیر برنایی

اگر چه خرمن ما را به باد داد و برفت
همیشه خرمن او را مباد یغمایی

ليست هناك تعليقات: