الثلاثاء، 5 ديسمبر 2006

ما چرا مردم بي نام و نشان را بکنيم

دوش پرسيدم از استاد در اين دوره وکيل
بايد آقاي فلان يا که فلان را بکنيم
گفت آنرا که در آن دوره به ناحق کرديم
مصلحت نيست در اين دوره همان را بکنيم
زين سلاطين و رجالي که در اين مملکتند
ما چرا مردم بي نام و نشان را بکنيم
دور پيشين که زمردان هنري ديده نشد
بهتر اين است در اين دوره زنان را بکنيم
گر کسي يافت نشد بين زنان لايق کار
من بر آنم که همان نسل جوان را بکنيم

هناك 4 تعليقات:

Roozbeh Ettehad يقول...

بوی سیاست می آد. ما که دیگه نسل جوان نیستسم، هر کاری دلتون می خواد باهاشون بکنید.

مهدی يقول...

آره منم با مصرع آخر موافقم

غير معرف يقول...

سلام
جالب بود ای ول
می گم آخرش میشه یا نمیشه معلوم نیست

mehdi sohrabi (مهدی سهرابی) يقول...

اگرچه، غزل آن قدر ناب و زيبا و تمام واقع شده که آدم (يعنی همين سر سنت ميتيلاتوس قدّيس بزرگ اعظم) حيف‌اش می‌آيد در آن پارازيت ول کند، مع‌ذلک، وسوسه نگذاشت به حال خود باشيم...
:
باز اگر نسل جوان نيز نشد درخور فيض
بايد البتّه بزرگان جهان را بکنيم
در بزرگان جهان نيز اگر خير نبود
به عقب رفته و، شاهان کيان را بکنيم
باز، شاهان کيان گر که نکردند قبول
رستم، آن کرده به‌بر ببر بيان را بکنيم
ديگر اين‌بار، اگر باز غرض باقی ماند
جمله برخاسته و، کون و مکان را بکنيم!

دوشنبه، 31 اَمرداد؛ 22 آگوست 2011